یکشنبه ۱۸ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۲:۰۳
۰ نفر

سجادنوروزی: به مناسبت سالگرد درگذشت آیت‌الله سیدمحمودطالقانی.

سیدمحمودطالقانی از جمله شخصیت‌هایی است که پرداختن به او در این زمانه پرعسرت اندکی صعب جلوه می‌کند، از آن جهت که والایش ذاتی شخصیت متعالی او به گونه‌ای است که آدمی‌می‌هراسد مبادا خامه ناتوان او‌هاله‌ای از انتزاعیات شبه روشنفکرانه یا عملگرایی سیاست ورزانه را بر معارف نابی که او مبلغش بود، بیفکند.

بنابراین باید از این‌ دو خصیصه نامیمون گسست تا بتوان به تحلیل اندیشه او نشست. به هر روی اما، طالقانی نمونه بارز یک «عارف مجاهد» بود و عرفان و جهادش جملگی بر دلالت‌های ناب معنایی قرآن کریم استوار بود. این‌چنین است که گذشت سالیان دراز از شوق پرداختن به آیت‌الله طالقانی نمی‌کاهد.

زیست‌ اجتماعی-سیاسی آیت‌الله طالقانی، پیوندی ناگسستنی با مفهوم «جهاد» داشت. از آغازین سال‌های دهه 30 تا هنگام رحلت، او همواره «مجاهدانه» به بسط معارف قرآنی پرداخت و در این راه پرخطر از خارمغیلان نهراسید و کوشید کعبه آمال «ذات دین» را عیان کند. همین امر بود که از او یک مفسر راستین کلام الهی ساخت.

 فارغ از همه جنبه‌های تئوریکی که برای تحلیل تفاسیر وی بر آیات قرآن صورت گرفته است، می‌توان روش تفسیری او را در «تبشیر و انذار» خلاصه کرد. امری که در حقیقت ریشه در وجوه متونی دیانت دارد؛ «انا ارسلناک شاهدا و مبشرا و نذیرا».

ماتو را مبعوث نکردیم مگر آنکه شاهد اعمال خلق و بشارت دهنده و انذاردهنده به آنها باشی.  این آیه به مأموریت الهی پیامبر(ص) اشارت دارد و تبشیر و انذار را روش و شاکله‌اش معرفی می‌کند.

 با مداقه در آیه، آنچه قابل هضم است، دو ساحت بنیادین در سیره نبوی است. بشارت در سیره پیامبر(ص) را می‌توان امری به شمار آورد که به فلاح انسان- در صورت التزام به «واقعیت نهایی» جهان-دلالت دارد. این‌چنین، تبشیر، پیامبرانه فراتر از زمان و مکان این جهان است و فلاح در عقبی را نیز در بطن خود مستتر دارد.

آیت‌الله طالقانی نیز، روش خطابه و متد تفسیری خود را براساس همین مقولات استوار کرده است. در خطابه‌های وی آنچه بیش از همه به چشم می‌آید «تبشیر و انذار» ا ست.

طالقانی همواره می‌کوشید در تفسیر آیات قرآن، وضعیت اجتماعی-سیاسی معاصر خویش را هم مدنظر قرار دهد و تبیینی واقع گرایانه ارائه دهد. در عین حال طالقانی به ریشه لغوی کلمات نیز بسیار توجه داشت و از آنها برای شرح تفسیری آیات بهره می‌جست. در عین حال در بند شکل ظاهری ماندن را جایز نمی‌شمرد.

همین امر است که به او ویژگی ممتازی می‌بخشد. آیت‌الله طالقانی در بیان دلالت معنایی قرآن نه به وادی عوام‌گرایی می‌افتاد و نه نخبه‌گرا می‌شد. او به انکشاف ذات‌معنایی آیات نائل شده بود و بر همین اساس نه تأویلی سنتی از آیات ارائه می‌داد و نه به وادی هرمنوتیک مدرن در می‌غلتید.

او در تفسیر آیه شریفه: «ان هذا القرآن لیهدی للتی هی‌اقوم  » می‌گوید:« این (قرآن) معجزه تکامل یافته‌ای است که هم جنبه قهری و هم جنبه جذبی دارد و از این جهت تکامل پیدا کرده که معجزات حسی بشر را مقهور می‌کرد، بنابراین معجزه‌ای عقلی است» (درس‌‌هایی از قرآن ص46)آنچه که در این تفسیر مشاهده می‌شود، استفاده دقیق از «کلمات تفسیری» است.

در این «تفسیر عقلی» آنچه که عیان است، تلاش برای بسط مفهومی‌آیات به حوزه‌های گسترده است. بدین‌سان که آیات فقط براساس ریشه لغوی کلمات بررسی نمی‌شود، بلکه با در نظر گرفتن شرایط زیستی-اجتماعی و استفاده همزمان از چند روش تفسیری این مهم صورت می‌گیرد.

در همین روش‌ها نیز، آیت‌الله طالقانی ذره‌ای از «تبشیر و انذار» غافل نمی‌ماند و همین امر است که تفسیر او را متمایز می‌گرداند. او براهین جهان‌شناختی‌ای را ارائه می‌دهد تا حقیقت‌های بدیهی از پس‌هاله وهم و حجاب عقل سودگرا، برون آیند، این‌چنین باور صادق نضج می‌گیرد و در ذهنیت طالب حقیقت ذات‌معنایی آیات نهادینه می‌شود.

طالقانی و نظریه سیاست
«کمونیزم مولود استبداد سیاسی و دینی است، اصالت ندارد. در هر کشوری که استبداد و استثمار و دیکتاتوری و محرومیت بوده و چهره‌ دینی مسخ شده پشت سر این استبداد بوده، کمونیزم خود به خود تشکیل خواهد شد... اگر ما اسلام را این‌قدر ضعیف بدانیم که در مقابل ماتریالیسم و در مقابل کمونیزم و مکتب تاریخی کمونیزم بگوییم که نمی‌تواند مقابله کند یا اسلام را در واقع ناقص می‌دانیم یا نشناخته‌ایم.»(سخنرانی در میدان بهارستان به مناسبت30تیر)طالقانی در عرصه سیاست هم به همان روش«تبشیر و انذار» طی طریق می‌کرد. او «همگرایی انقلابی» را بدیل تفرقه ایدئولوژیک به شمار می‌آورد.

 در عین حال، اگرچه از لحاظ معرفتی با ماتریالیست‌ها سر ستیز داشت، لیکن می‌کوشید، آنها را در «روند سیاسی اسلامی» شرکت دهد که درنهایت با سمحه وسهله‌اسلامی‌هم جامعه از تشتت و تفرقه رها شود و هم آنها به معانی ناب اسلامی‌واقف شوند.

دغدغه اصلی طالقانی از این جهت اخلاقی کردن عرصه سیاست و بسط مداری اسلامی‌بود، از همین‌رو است که برهان‌هایی را که در باب سیاست روزمره عنوان می‌کرد، بیشتر از هرچیز دلالت بر «اخلاق اسلامی» داشت.

 در نظر طالقانی «نظریه سیاسی» باید منطبق با وجوه اخلاقی تام و عام عرضه می‌شد تا «حقانیت و مشروعیت سیاسی-اجتماعی» به آن اعطا شود. در عین حال التزام و اعتقاد قلبی و راستین او به اصل حقیقت‌گرای«ولایت فقیه» موجب می‌شود تا «امامت و امت» در متن فلسفه سیاسی او جایگاهی سترگ یابد و در پیوندی وثیق و معرفت‌شناختی با تبشیر و انذار عالمانه و پیامبرانه نمود عینی یابد. از این نظر، طالقانی به حق شایسته متصف شدن به عنوان «روشنفکر دینی» است.

 او به فراست دریافت که دلالت معنایی وجوهر مفهومی‌«روشنفکر دینی» بر مقابله با ادغام سنت، دین و مدرنیته استوار است. برهمین اساس بود که تفاسیر او از قرآن و کنش‌های سیاسی‌اش نه سنتی بود و نه مدرن؛ بلکه به غایت «اسلامی» بود. طالقانی برای دین گوهر والا و ذات نابی قائل بود.

همین امر بود که مخالفان سیاسی طالقانی را بر دو گروه متضاد مشتمل کرد، اول، دین ستیزان لائیک و ماتریالیست و دیگر متحجران و صدالبته «منافقان» که مزورانه ایشان را پدر خطاب می‌کردند، اما از منش او عدول نمودند.

طالقانی و بشارت امت
طالقانی حقیقت در کلام‌الهی را ذات دین می‌دانست و ذات دین را هم براساس «فطرت و ذات انسانی»‌که خداجویی وتوحید وجه ممیزه آن از ساحت مادی بشر که در قرآن «صلصال کالفخار» وصف شده، می‌دانست.

 بر همین اساس بود که او در برابر مرتجعان و لائیک‌ها، تبشیر و انذار را پیشه خود ساخت. روش ارائه این تبشیر و انذار توسط او «حقیقت‌گرایی» بود. برای او قرآن «کتاب زندگی و عمل» و مبنای عقیده و جهاد و بنیاد زیست سیاسی بود.

بر همین اساس بود که فریاد می‌زد: «باز حزب‌ها، هر روز یک حزب هر روز یک صدا، هر روز یک زمزمه، نتیجه‌اش چیست برادرها؟ ما چه می‌خواهیم بگوییم و چه هدفی داریم؟ چرا باید مقابل هم قرار بگیریم، این مقابله‌ها، این موضع‌گیری‌ها هر چند با حسن نیت باشد، پشت‌سر آن دست استعمار و استثمار کار می‌کند... ما چه می‌خواهیم، چه می‌گوییم؟ آیا غیر از عدالت اجتماعی، غیر از آزادی، غیر از کوتاه شدن دست عوامل استعمار، آیا این مسائل در اسلام ما و در قرآن ما نیست؟ یا نمی‌خواهیم بفهمیم که هست؟ یا نمی‌دانیم که هست؟ نمی‌خواهیم بدانیم، اسلامی که ما می‌شناسیم، اسلامی که از متن قرآن و از سنت پیغمبر (ص) سرچشمه گرفته، هیچ‌گونه آزادی را محدود نمی‌کند...

 رهبری و شخصیت رهبر به قدری قاطع، به قدری دارای ایمان و حسن نیت است که شما کمتر می‌توانید رهبری مثل آیت‌الله خمینی پیدا کنید.» «سخنرانی در میدان بهارستان»همین جملات نشان از روحیه «حقیقت‌گرای» او می‌دهد.

روحیه‌ای که در عمل نیز ما به ازای عینی خود را نشان داد و کوشید در عرصه عمل اجتماعی – سیاسی نیز منشاء اثر باشد و با تبشیر و انذار به «اسلامی» و اخلاقی کردن جامعه دست یازد.

طالقانی از این حیث، نمادی از شرف ملی اسلامی مبارزات ملت ایران علیه استبداد و الحاد شاهانه بود.  مبارزه‌ای که او آن را قیامی به قسط و تلاش جهت برقراری عدالت اجتماعی توصیف می‌کند. فی‌الواقع فلسفه انقلاب اسلامی نیز در نظر آیت‌الله طالقانی و حضرت امام (ره) جز این نبود. او «عدل»‌را چنان گرامی می‌شمرد،‌که آزادی را و چنان به شرح صدر اعتقاد داشت که به مقابله با متکبران ضدانقلاب و ماتریالیست.

در «درس‌هایی از قرآن»، او با بلاغت هرچه تمام شرح صدر اسلامی و تساهل منعبث از آن را شرح می‌دهد و سپس به بیان شرایط حادث شدن «جهاد» می‌پردازد. برهمین اساس است که نمی‌توان ساحت خاصی برای تفکر او برشمرد و کار را تمام شده پنداشت.

 او سیدی مبارک برای جامعه ایران بود که خود را چنین توصیف می‌کرد: «من پیش از اینکه در کسوت یک سیاستمدار متعارف و معمولی باشم، یک شاگرد کوچک مکتب قرآن و معلم قرآنم و همان روشی را که همیشه دارم، فراموش نمی‌کنم. چون مهمترین قدرتی که ملت مسلمان ایران و همه مسلمان‌های دنیا را می‌تواند علیه ظلم و استبداد او و استکبار و استعمار برانگیزد، در حیطه «وحی قرآن» است.

 حال ممکن است کسانی باشند که نسبت به طرح مسائل و آیات قرآن بی‌تفاوت باشند یا برمند، اما:‌

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره‌زار خس

کد خبر 30982

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز